شرمساری چیست؟ جهان شمولی شرم بر اساس رویکرد روان تحلیلی
در این مقاله، شرم از چندین دیدگاه مختلف بررسی میشود. فرهنگی – اجتماعی – رشدی
هیجان شرمی که توسط شرم شکل میگیرد به عنوان یک حد و مرز از حریم خصوصی فرد محافظت میکند
همچنین رشد شرم، موجب آگاهی از خود و آگاهی از آسیب پذیری های خود میشود
شناختن حساسیتهای شرم و دفاعهای در مقابل آن میتواند حساسیت درمانگران را تسهیل کند
ما در این کاوش نگاهی گسترده به شرم میاندازیم و ابتدا دیدگاه روانکاوی را در یک بستر تاریخی، اجتماعی بررسی خواهیم کرد و برای بسیاری از درکهای ارزشمند خود از منابع دیگری استفاده میکنیم و همچنین یک دانش غنی و متنوع را جمع آوری کردیم که در این مقاله بعضی از آنها را ارائه خواهیم کرد
تجربه شرم در موقعیت پدیدار شناختی و تاریخی
Bachelard انسانها را موجوداتی Half open یا نیمه باز میداند و میگوید که انسان بین باز بودن و پنهان بودن با یک ریتم قدرتمند در حرکت است و همانطور که از چرخه ثابت خواب و بیداری میدانیم، این حرکت از بیرون به سمت درون است. همانطور که ما برای تطبیق با محیط همیشه در حال تغییر، بدن خود را با لباس میپوشانیم، بنابراین ما با محیط درونی و بیرونی خودمان سازگار میشویم تا به بهترین شکل ممکن تعادل را حفظ کنیم؛ این ایمنی و انسجام در دنیای اجتماعی و شخصی در حال تغییر است، پس ما نیز خودمان را میپوشانیم.
ریشه ی واژه شرم از هند و اروپا میآید. کلمه Skem یا Skam که به معنی (پوشش – پنهان کردن) است. از این ریشه نیز برای سازه هایی که از ما محافظت میکنند استفاده میشود. از این ریشه برای سازههایی که ما را پوشش میدهند و یا محافظت میکنند استفاده میشود. مثلا برای Camera دوربین – Kamera اتاق – Kamble پتو
در واقع دوربین در یک محفظه و پوشش قرار گرفته است و از فیلم حساس به نور در یک محفظه ی تاریک محافظت میشود
آیا فروید یک عکاس بوده است؟ احتمالا او توجه بیشتری به جنبههای محافظتی شرم داشته و از مدل دوربین برای تکمیل نوشتههای شگفت انگیز خود استفاده کرده است.
وقتی که یک نور ناخواسته و غیرمنتظره در محفظهی ذهن ما جاری میشود، ما تبدیل به سوژههایی میشویم که تحت نظارت دقیق خاطرات که بخشی از حافظه اند و یا تحت یک اتفاق واقعی در حال وقوع قرار میگیریم، و در این شرایط ما خود را بیش از حد نمایش میدهیم و اصطلاحا در زندگیمان فلج میشویم.
حرکت احساسات یک اثر ماندگار، مانند حکاکی گرانیتی بر روی خاطرات ما دارد.
پوششهای محافظت کننده را ما در روانشناسی، شفاف نشان میدهیم.
و اینکه چه چیزی شرم آور است؟ تصاویری از بیکفایتی؟ کامل نبودن؟ یا زشتی؟
این تصاویر معمولا مثل دماغ پینوکیو دیده میشود و ما نمیتوانیم این نقص را به مزیت خود تبدیل کنیم و از این رو تحسین مخاطبان را بدست آوریم.
ما زمانیکه تحقیر میشویم به مدت طولانی ناپدید شده و در Protective ground یا زمین حفاظتی خود غرق میشویم؛ زمینی که ممکن است با او بپیوندیم و در نتیجه هشیاری دردناکی که از هویت نفرت انگیز خود داریم را از دست بدهیم. در موقعیتهای شادتر و راحتتر، Self یا خود، یک زمین حمایتی برای اعمال و آگاهیهای ماست و چیزی است که به زندگی ما پیوستگی و انسجام میبخشد.
در تجربهی ناگهانی شرم، این الگو معکوس میشود و Self به عنوان یک زمین حفاظتی قرار نمیگیرد و مدلی بر خود میگیرد که ما غرق در تجربهی ناگهانی آن میشویم که در نتیجهی آن، استمرار و انسجام از بین میرود و ما دیگر احساس خودآگاهی نمیکنیم و آگاهی دردناک ما به عنوان یک شرم ناگهانی تجربه میشود.
برای برخی افراد پس زمینهی Self شرم آور است و این تجربه، شکلی مزمن به خود میگیرد که آنها فلج خویش را مطیعتر تجربه میکنند، که در بقیهی ما فقط زمانیکه در لحظاتی جداگانه با آن روبرو میشویم، تجربه میشود.
از نظر رشدی ما قدردان چنین تجربههای رشدی مکرر شرم هستیم که بخشی از تجربههای کودکی هر کسی در جامعه است اما به طور وقتی این تجربهی ناگهانی به اندازهی کافی بد باشد و بیش از حد معمول رخ میدهد، ما میتوانیم با آن حس شرم خو بگیریم تا زمانیکه در یک شرایط محیطی به اندازهی کافی رخ میدهند، کمتر آسیب ببینیم.
شرم هم ما را به افراد مهم زندگیمان متصل و هم جدا میکند ؛ بزرگان درونی شده ای که عشق و پذیرش آنها برای احساس تمامیت و بشریت بسیار حیاتی است. ما نمیتوانیم خارج از جامعه زندگی کنیم، ما از آن متولد شدهایم، به نمایندگان آن وابستهایم و از آن تغذیه میکنیم و اگر به بیرون از جامعه رانده شویم، از نظر روانی منقرض میشویم و ما بهجای مقابله با چنین انقراضی احساس گناه و مجازات را در آغوش میگیریم. گناهکار همچنان به رسمیت شناخته میشود و در داخل جامعه پذیرفته میشود هم از نظر اخلاقی و هم از جسمی ؛ در یک اتاق مخصوص و خاموش.
اما با این وجود، جامعه هویت خطاکار را در قوانین اجتماعیاش نگاه میدارد و این گناهکار که با لباس و زنجیری که نشان از گرفتهشدن آزادیاش است دیده میشود و سرانجام اصلاح شده و حتی ممکن است از این طریق همدردی دریافت کند.
اما در امپراطوری چین، بیشترین ترس از مجازات، شکنجه، یا حبس نبود، بلکه آن جنایت خالکوبی میشد بهعنوان یک نشانهی پاک نشدنی بر روی بدن آنها ؛ که در واقع خودکشی کردن ارجح بود بر همچین سرنوشتی. فرانتس کافکا (1969) این داستان وحشتناک را در داستان خود به نام (در تبعیدگاه – مستعمرهی مجازات – گروه محکومین) آورده است ؛ جاییکه این ماشین بیرحم بر روی بدنهای قربانیان حکاکی میکند.
شرم در فرهنگهای دیگر چگونه است؟
هرچقدر که به سمت شرق حرکت میکنیم؛ درمیابیم که عقاید غربی برای تقلیل احساس گناه در دین و جامعه کار میکردند. در بودیسم قوانین اخلاقی مستقل از خدایان است و انسان باید در مقابل جهل و نادانی از خود محافظت کند. کنفوسیوس به ما میآموزد که یک عمل پست و خلاف، یک خطاست که توسط تربیت خویشتن اصلاح میشود و به نظر میرسد که این جوامع بیشتر تغذیه دهنده باشند تا مجازات کننده، و به فرد شانس زیادی داده میشود تا خودش را از گناه، نادانی و خطا، در زندگی پیش رویش رهایی ببخشد. شاید ترس از انقراض فردیت کمتر برجسته است وقتی که به فردیت کمتر بها داده میشود.
لِوی و روزالدو (1983): همه ی جوامع باید رفتار بشر را تنظیم کنند و گناه و شرم از قدرتمندترین این تنظیم کنندهها هستند. تعریف این هیجانات که من به شما ارائه میدهم، هم انسانشناسانه است و هم روانکاوانه
هیجانات مربوط به خود، پاسخهای فیزیکی است که در عین حال جنبههایی از نگرشهای اخلاقی و ایدئولوژیک را در برمیگیرد، همچنین دارای ساختارهای شناختی و احساسی هستند که پیوند دهندهی شخص، عمل و محیط جامعه شناختی هستند. با چنین تعریفی، فرهنگ نقش مهمی در ساختن یک هیجان دارد.
هیجان را نمیتوان صرفا به عنوان یک سائق (Drive) یا چیزی که از سائق مشتق شده، در نظر گرفت. مگر اینکه ما مثل اریکسون سائقها را مشاهده کنیم و ببینیم که جامعه از طریق والدین، سائقها را به پدیده های انسانی تبدیل میکند. در واقع با وفق دادن غرایز قبل و بعد از تولد، از طریق تعامل با مادر، در شیرخوارگی – مادر از طریق سبک مادری کردنش، هویت خودش را روی کودک حک میکند و شرایطی که طبیعت کودک با خود میآورد، هویت نوزاد را شکل میدهد.
اینکه چگونه مادر و خانوادهاش ماهیت منحصر به فرد نوزاد را تشخیص میدهند و اینکه آیا این کودک را تغذیه میکنند و یا آن را سرکوب میکنند، در تجربه شرم بعدهای کودک نقش مهمی ایفا میکند. اما در خانوادهای که از شرم برای اجبار کردن و زورگویی استفاده میکنند، یک احساس رشد یافته از یگانگی رخ نمیدهد.
لذتی که والدین از تسهیل رشد کودک میبرند نشانگر احترام آنها به استقلال کودک است، یعنی به رسمیت شناختن ظرفیتهای خاص او برای تفرد و جدایی. زمانیکه مادر و خانواده از معتبر دانستن احساسات کودکشان خودداری میکنند، خودانگیختگی و اصالت خاموش شده و انطباق جایگزین آن میگردد. سپس کودک از طریق تسلیم شدن در برابر دستورات نامناسب والدین والدین شرمگین میشود.
انطباق، استقلال نیست. یک احساس شکست عمیق و فراگیر است. هر چند که تحت پوشش ظاهری پوشانده شده و در واقع خودشیفتگی ابژه بر خودشیفتگی سوژه، غلبه پیدا کرده است.
هیجاناتی که توسط جامعه شناخته میشوند
هم در شرم و هم در احساس گناه، تنشی بین جنبه های خصوصی و عمومی self وجود دارد. همچنین در فرهنگهای مختلف تفاوتهایی در ماهیت آنچه در مفهوم خویشتن، خصوصی و عمومی است وجود دارد و بنابراین تجربیات متفاوتی از شرم و احساس گناه وجود دارد.
تفاوت فرهنگها از این نظر چگونه است؟
الگوهای غربی هیجانات ما، وظیفه ی حفاظت از فردیت خویش در برابر خطرات و عملهای تکانشی غیر اجتماعی و شهوت و خشونت را دارد. شرم و گناه بخشی از خودمان هستند، در واقع هر کدام از ما پلیس داخلی خودمان را حمل میکنیم.
ما به اندازه ی کافی به فردیت رسیدهایم که نیازهای جامعه ی پیچیدهی خود را که نیاز به تحرک شخصی دارد، برآورده کنیم.
احساس گناه، سکولار شده ی مراقبی هوشیار (خدا) است و از یک خدای مطلق جدا شده و افراد را ملزم به پاسخگویی در برابر خود و کردار خود در برابر جامعه میکند.
جامعه ی بورژوازی پس از عصر روشنگری (بعد از رنسانس تا انقلاب صنعتی)، بر احساس گناه بیشتر از شرم تاکید داشته و به ناچار روانکاوی این موضوع را منعکس کرده است
همچنین بسیاری از ریشه های تئوریهای ما در زمان خود مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در آنجا دشوارتر است که چشمهایمان را برای دیدن جنبه های شرم آور تر باز نگه داریم
موقتا مسئله ای است که ما باید در نظر بگیریم؛ گناه را میتوان تحمل کرد ولی احساس شرم را نه، زیرا گناه به عمل مربوط میشود و نه به هویت من، ما میتوانیم بهای خواسته شده توسط وجدان و یا جامعه را بپردازیم و خود را بازخرید کنیم
کلمهی گناه (Guilt) به خودی خود مربوط به جواهرات (Geld) ، پول (Gold) و بیانگر بدهیهایی است که باید پرداخت شوند؛ در واقع ما گناه را به عنوان یک انگیزه ی قدرتمند جبران خسارت میشناسیم
از طرف دیگر شرم ممکن است برای همیشه دوام بیاورد زیرا آنچه که به خاطر یک فکر یا عمل شرم آور نقض شده است دیگر قوانین جامعه یا فقط یک شخص دیگر نیست، در واقع این خود ما هستیم که با نقض آرمانهایمان مجروح شدهایم و درد این مورد ممکن است غیر قابل تحمل باشد برای اینکه ما رها کردن درونی را تجربه میکنیم، وضعیتی دردناکتر از مجازات.
آرمانهای ما، ما را به دو چیز پیوند میدهد، ایده آل های خودمان و ایده آل های فرهنگمان. از دست دادن هر دوی اینها بد است.
تفاوتهای بیشتر در تجربه ی شرم
بسیاری از زبانها در واژگان اساسی شرم، از انگلیسی غنی تر هستند
فرانسوی ها کلمات خفت و حقارت (Honte) و تواضع و خجالت (Pudeur) را دارند و آلمانی ها کلمات Scham و Schande
این کلمات ننگ اجتماعی (رسوایی-جنایت) را از تجربه ی شخصی شرم که ریشه در تجربیات بدنی دارد، متمایز میکند
شرم نوح این بود که دستگاه تناسلی وی در حالت مستی دیده شود و شرم آدم و حوا برهنه بودن آنها بود
در روانکاوی ما بیشتر با شخص و بدن او آشنا هستیم
اریکسون از (خودمختاری در برابر شرم و ترید) به عنوان معضلات روانی اجتماعی کودک در مرحله ی مقعدی صحبت میکند و بدن شک تجربه های آموزش در نگرشهای والدین تاثیر میگذارد. همه ی والدین نمیتوانند مدفوع و ادرار کودک را به عنوان هدیه های عاشقانه بپذیرند، هرچند که مراقبان خیرخواهی باشند ولی شرم و نفرت در این مرحله بوجود میآید؛ اما به هر حال ویژگیهای انسانی بیشتر از اینها در کودکان رشد مییابد تا محصولات بدن خود را در اسفنکترها بپذیرند و کنترل کنند (آن چهار راه شلوغ تجربه های فرهنگی)
ایده ی روح پاک که از آلودگیها بری باشد، اندیشه های فلسفی و مذهبی زیادی را فرا گرفته است
یک self تمیز میتواند آرمان و بزرگواری را آرزو کند درحالیکه بدن ضعیف مجازات میشود و مورد بی توجهی قرار میگیرد
کثافت بدنمیتواند (نه از من) بلکه بخشی از تجربهی self باشد که از حضور در خود منع شده و در دیگری واقع میشود؛ ترس از اینکه دیگری این هدیه ی ناخواسته را برگرداند، فشاری مداوم است که میتواند به حد سایکوتیک نیز برسد و اگر شرم، نتیجه ی احساس حقارت باشد ما میتوانیم تمام قطبهای منفی مراحل اریکسون را بهعنوان حالتهایی که احساس شرم آور تولید میکنند ببینیم
رسوایی و ننگ
ترس از شرمگین بودن به خاطر رسوایی (Disgrace) یا شرمی اجتماعی که منجر به از دست رفتن اعتبار و موجب عذاب میشود
همه ی ما میتوانیم این شرم را احساس کنیم اما برای کسانی که در جلوی چشمان مردم زندگی میکنند این حاد ترین تهدید است
برای آنها تقریبا هر حرکتی از زندگی خصوصیشان منتشر میشود و اگرچه در ابتدا از چنین مواجهه هایی لذت میبرند اما در نهایت این موضوع برایشان عذاب آور خواهد بود
مخلوق نیمه بازی که بیش از حد در معرض دید قرار بگیرد، بهطور فزایندهای درمانده و عصبانی میشود
یک پروانه ی زیبا که اکنون به میز روزنامه ها و ستونهای شایعات چسبانده شده است.
اما وقتی که ساز و کار اجتماعی شرم موثر باشد، بعضی از چنین مواجهه هایی ارزش اجتماعی زیادی دارد يا، مثلا برای فساد سیاستمداران و مقامات عالیقدر
در بعضی کشورها، قدرتمندترین ژورنالها به عنوان Private Eyes خوانده میشوند.
ساز و کارهای اجتماعی و عملکردهای انطباقی
از آنچه گفته شد روشن است که شرم و گناه، هر دو از تنظیم کننده های قدرتمند هنجارهای اجتماعی هستند
همه ی ما در معرض اقدامات افراد بیشرم و حیایی هستیم که مرزهای این هنجارها را تشخیص نمیدهند
بیشرمی (Shameless) بر خلاف بی گناهی (Guiltless) است که حالتی از معصومیت است
بی شرمی به معنای داشتن قدرت است: دستکاری دیگران / شرمنده کردن آنها / تجاوز سادیسمی بودن / آسیب رساندن و تحقیر دیگران / بدبین بودن / و در نهایت کسی که فضیلت هایی که برای دیگران عزیز است را بیارزش و فاسد میکند
در سال 1974 Rangel در باب تمامیت و یکپارچگی و در سال 1985 Joan stemer در پوشش اودیپوس و در سال 1984 Stone در توضیح اسطوره ی یونانی که مبدا شرم است به این موضوع پرداختهاند.
پروتاگوراس، فیلسوف یونانی گفت: وقتی که انسان برای اولین بار بوجود آمد یک زندگی انفرادی داشت و قادر به حفاظت از خودش در برابر حیوانات وحشی تر از خودش نبود، در نتیجه مردان خود را به یکدیگر وصل کردند تا بتوانند با تاسیس شهرها زندگی خود را امن سازند؛ اما شهرها به دلیل اینکه ساکنان آن در برابر هم اشتباه میکردند از نزاع تکه تکه شدند؛ زیرا هنوز هنر سیاست نداشتند که آنها را قادر سازد تا با صلح و صفا زندگی کنند، بنابراین افراد دوباره پراکنده میشدند و نابود میشدند
پروتاگوراس گفت: زئوس میترسید که نژاد ما در معرض نابودی کامل باشد، پس او یک پیامرسان فرستاد (هرمس) که با 2 هدیه به زمین آمد که مردان را قادر میساخت تا بتوانند هنر سیاست را با موفقیت تمرین کنند و شهرهایی تاسیس کنند که بتوانند در امنیت و سلامت با یکدیگر زندگی کنند. دو هدیه ای که زئوس برای انسان فرستاد Adios و Dike بود
در واقع Aidos به معنی احساس شرم بود یعنی یک نگرانی در مورد نظر خوب دیگران. این همان احساس شرمی است که یک سرباز هنگام خیانت به همرزمان خود در میدان نبرد احساس میکند و یا یک شهروند اگر که گرفتار انجام کارهای ناشایستی شود حس میکند
و Dike به معنی احترام گذاشتن به حقوق دیگران است؛ این احساس دلالت بر احساس عدالت دارد و با حل و فصل اختلافات از طریق قضاوت، صلح مدنی را امکانپذیر میسازد
در دستیابی به Aidos و Dike است که مردمان در نهایت میتوانند بقای خود را تضمین کنند.
هرمس از زئوس پرسید که آیا این دو باید به همه داده شود و یا اینکه باید افراد معدودی انتخاب شوند؟ به عنوان مثال مردی که دارای هنر پزشکی است و قادر به درمان بسیاری از افراد است و یا صنعتگران هم باید به این دو پایبند باشند؟
زئوس هم به پیک خود دستور داد قانونی امر برای امر او وضع کند که هرکس نتواند در این دو شرکت کند:
Sall die the death off the public pest
اخلاق اسطورهی پروتاگوراس این است که مردم در شهرها فقط در مورد تخصصهای خاص به متخصصان گوش میدهند اما وقتیکه آنها یکدیگر را برای نمایندگی از عموم با هنر سیاست ملاقات میکنند؛ یک سوال عمومی و مشترک برای آنها بوجود میآید؛ اینکه حکومت باید چه زمانی بین عدالت (Justice) و عقل سلیم (Goodsense) راهنمایی شود. آنها طبیعتا پذیرای توصیه ی همگان بودند زیرا هر کسی باید در این امر عالی شرکت میکرد (یا اگر اینطور نمیبود، شکل دیگری هم نمیشد)
از این رو احساس شرم که همراه با احساس عدالت است همواره قسمتی از ذات جامعه است.
همانطور که آدلر در سال 1918 ابراز داشت؛ شرم محصول احساس وابستگی است و به همین ترتیب غیر ممکن است که از زندگی و روح انسان جدا شود، جامعهی بشری نیز بدون این تاثیر غیرممکن خواهد بود. بنابراین برای درک و قدردانی از عملکرد انطباقی شرم و گناه، باید دوباره ببینیم که :
چگونه این هیجانات یا نگرانیهای خود (Self concerning) بخشی از پاسخهای جسمی هستند که در عین حال جنبه هایی از نگرشهای اخلاقی یا عقیدتی را نیز دارند. هیجانات نیز دارای ساختارهای شناختی و احساسی هستند و پیوند دهنده ی شخص، عمل و جامعه شناسی میباشند.
ما میتوانیم احساس شرم و احساس گناه را به عنوان سیگنالهایی تلقی کنیم که به ما اطلاعاتی در مورد پیوندهای اجتماعیمان و حد و مرزهایمان میدهد؛ تمام درد جسمی و روحی چنین اطلاعاتی به ما میدهد.
اگر ما از ادراک پریشی درد (Pain Agnosia) رنج میبریم، در دنیای مملو از اشیائی که در موردشان اطلاعات مهمی نداریم، به خودمان صدمه میزنیم. احساس شرم از تمامیت و یکپارچگی خویشتن دفاع میکند و اگر مورد تهاجم و سواستفاده قرار بگیریم و یا اگر نتوانستیم عزت نفس خود را حفظ کنیم، به ما تذکر میدهد. و به خاطر همین احساس میکنیم که نتوانستهایم احترامی که طلب میکنیم را بدست آوریم و احساس گناه به ما خواهد گفت که ما به دیگران آسیب رسانده ایم و باید انتظار قصاص یا مجازات را داشته باشیم.
هم شرم و هم گناه، نشانه های اجتماعی هستند برای یافتن موقعیتمان در خانواده و گروههای بعدی. شرم و گناه از طریق دردناک اما اجتناب ناپذیری به ما چگونگی سازگاری با نقشهای اجتماعی و نحوه ی تاثیر گذاری بر دیگران برای سازگاری با ما را میآموزند. ما میآموزیم که چگونگی و چه زمانی و چه قدر برای دیگران باز باشیم؛ چگونه نزدیکی و فاصله ی مناسب را مدیریت کنیم؛ چگونه صدمه نزنیم و چگونه صدمه نبینیم.
فروتنی، ملاحظه و نزاکت، حساسیت اجتماعی و همدلی، از این طریق آموخته میشود.
و همچنین ما می آموزیم که با دانستن اینکه آنچه احساس میکنیم، دیگران هم احساس میکنند، انسان باشیم. بنابراین شرم، به عنوان یک راهنمای اساسی برای زندگی اجتماعی، باعث میشود که ما به اینکه چه میکنیم و چگونه به دیگران اهمیت میدهیم، آگاه شویم.
همچنین شرم، نگهبان قلمرو شخصی و خصوصی است و به ما میگوید که برخی کارهای دیگر باید در بخش خصوصی انجام شود.
شرم و حریم خصوصی
اگر دیگران ما را در حال انجام کار خصوصی ای ببینند هم ما شرمگین میشویم و هم کسانی که به نظاره کردن ما نشستهاند
از نظر جسمی، زمانی که ما در جایی که آن را خلوت (Privacy) مینامیم در حال عشق بازی باشیم مانند تخت خواب در اتاقمان، آنجا نباید در دید هیچکس حتی فرزندانمان باشد
به عنوان روانکاو نیز ما در اتاقهای خود سعی میکنیم یک محیط خصوصی ایجاد کنیم و مراقب این هستیم که بیمارانمان از بیرون دیده و شنیده نشوند. امور محرمانه خواستار حریم خصوصی اند
اما حریم خصوصی باعث جذب افراد منحرف و کنجکاو میشود
افراد منحرف جنسی با حفظ فاصلهای شروع به تماشا کردن میکنند و در واقع به عنوان یک ناظر غیر مشارکت کننده میخواهند تمام اندامهای خصوصی و نمایش بدنی را ببینند. این افراد قدمی برای رابطهی جنسی صمیمی برنمیدارند و همزمان که درون آن هستند نیز از بیرون به عنوان یک تماشاچی نگاه میکنند و نکته در آن است که این افراد، نقص یا فقدان شرم دارند که باعث میشود احترامی به (immediate being) یا وجود بیواسطه انسان نگذارند و یا اینکه متوجه آن نمیشوند
immediate being در واقع آن زمانی است که ما نقشهای اجتماعی را کنار میگذاریم و در تجربهی جدید یکتایی قرار میگیریم که در آن خواستار دوست داشتن متقابل هستیم
احساس شرم از زمان و مکان immediate being محافظت میکند. همچنین از آمدن یا ارگاسم شدن و یا از وجه هی اجتماعیمان وقتی که در نقشهای اجتماعی هستیم و این احساس میتواند بیدرنگ ما را به عنوان یک ابژه در دنیایی از ابژه ها بپوشاند.
همانطور که به یاد داریم چگونه نوزاد پس از مشاهدهی خود در آینه، به سرعت شادی خود را گم میکند و به ناراحتی میرسد و زمانیکه در آیینه خودش را میبیند، منجر میشود که به قلمرو مرئی وارد شود. احتمالا او میفهمد که آخرین توانایی جادوییش یعنی نامرئی بودن خود را از دست داده است و از این پس او قسمتی از دنیایی خواهد بود که پیش از او همیشه خارج از او بوده است. حالا او یاد میگیرد که چگونه از حریم خصوصی خویش و ضرورتهای آن محافظت کند، که این یک کار دشوار و ظریف برای رشد اوست.
شرم، محدودیتی برای اعمال شهوانی نیست بلکه شهوت را برای اولین بار ممکن میسازد (Straus 1966)
شرم و خویشتن
احساس شرم، شرم از خویشتن است. شرم یک بازتاب است. من شرمنده ام به این معناست که از خودم احساس شرمندگی میکنم. این با احساس گناه متضاد است، چون من گناهکارم به معنای ذاتی این نیست که احساس گناه میکنم.
توجه شرم در ادبیات ما به هویت (Identity) و خویشتن (Self) است و این موضوع برای تئوری روانکاوی مشکلی میآفریند اما دیدگاه ما توسط منابع زبانی ما هدایت میشود و زمانی که تاثیر شرم را بر واژگان و زبان خود ببینیم، دیدگاه گسترده تر و عمیقتری خواهیم یافت که در نتیجه تاثیرات با اهمیتی بر نظریه و فنون آن خواهند گذاشت (Wurmser 1987)
شرم یک عاطفه ی ناخواسته است که به شکلی دردناک وارد حوزه ی آگاهی ما میشود.
احساس طرد شدن، ناخواسته بودن، زننده بودن، زشتی، بدشکلی، کوچک شدن و … در بین واژگان گستردهای قرار میگیرد.
در شرم دیگر آن چیزی که ما میخواهیم یا دیگران میخواهند، هدف نیست؛ بلکه تجربه ی شرم، زبان درونی شکست و تحقیر و مقایسه های دردناک است.
این یک مشاهدهی ناقص از خویشتن است که توسط یک ناظر محکوم کنندهی مستقل و بیرونی ارائه میشود که در زیر موشکافی آن، عیب و نقص هر چقدر هم که کوچک باشد، بزرگ دیده میشود.
در شرم، ما میکروبهای زیر میکروسکوپ هستیم. مشاهده گر قسمتی از خودش را به عنوان یک بیننده ی ناقص مشاهده میکند و به کسی که به آن نگاه میکند واکنش نشان میدهد.
هیچ گفت و گویی بین ناظر و چیزی که مشاهده شده صورت نمیگیرد و هیچ تغییری رخ نمیدهد. حال در گذشتهی دردناک فرو رفته یا یخ زده است و هیچ حرکتی در قبال آینده ی عاری از شرم وجود ندارد و پل های ارتباطی که تعامل و گفتگوی آزادانه ی داخل با دیگران را میسر میسازد فرو میریزند
اینها واقعیاتی هستند و توضیحات متنوعی وجود دارد: آیا این نشان دهنده ی خودشیفتگی پاتولوژیک است؟ یا شکست در حفظ روابط ابژهای خوب؟ یا یک بازی سادومازوخیستی است؟ آیا این اثر نیرومند وقایع آسیب زای اولیه است؟ آیا نتیجهی زورگیری و آسیبهای جنسی است؟ یا نتیجهی والدینی بی رحم و آموزش ظالمانه؟ یا شاید هم نتیجهی قربانی شدن باشد؟
سبب شناسی این موضوع به شدت تحت تاثیر نظریههای اصلی ما در زمینهی طبیعت انسان و فرآیندهای رشدی او خواهد بود.
سهم قابل توجهی از مطالعهی شرم از بررسی Superego نشات میگیرد
یک نقل قول از سیلوان تامکینز (1987) : انسانها در درجهی اول لذت طلب هستند اما تنها به این دلیل که حس بینایی قویترین حس آنهاست و به خاطر اینکه چشم در چشم شدن، صمیمی ترین رابطهی ممکن بین آنهاست و از این طریق یک دوگانگی کامل بین دو شخص وجود دارد که هر دو به طور همزمان از وجود خود و دیگری آگاه هستند. در واقع صمیمیت روابط جنسی معمولا در طی زمان ضعیف میشود و با رفتن به داخل تاریکی صمیمیت بازمیگردد. در اسطوره ی روانکاوی، گناه پسر لذت طلب، مشاهدهی سناریوی اولیه (Primal scene) بود و ادیپ با نابینایی مجازات میشود.
شرم و چهره
در حالت شرم ما نمیتوانیم با دیگران روبرو شویم و چهرهمان شرمگین میشود و شروع به خود مشاهده گری میکنیم و غرق در اندیشه میشویم و پل تصویری ارتباطیمان شکسته میشود
بزرگترین لحظات صمیمیت ما وقتی اتفاق میافتد که ما به چهره و چشمهای دیگران با پذیرش پاسخ میدهیم؛ تجربه ای که از دوران شیرخوارگی شروع شد؛ تجربهی دهان و چشم. انسانها نیاز دارند که به کودکان نگاه کنند و با این کار شادی و خرسندی که به ما میدهند را به آنها بازگرداند
ما موظفیم که در قبال پاداشهایی که از نگاههای خیره و صداهای بچه ها گرفتهایم، علائم و نشانه های عشق و امنیت را به کودک بازگردانیم.
یک خط کامل رشدی از طریق بینایی وجود دارد که ما خیلی کم شروع به شناختن و ترکیب آن با تکنیک نظری مان کردهایم؛ شاید به خاطر همین است که ما تا حد زیادی ارتباط دیداری با بیماران خود نداریم.
ما از اضطراب غریبه آگاه هستیم و میدانیم که این حالات پریشانی زودهنگام ممکن است زیر لایهای برای شرمندگی بعدی قرار گیرد.
باز هم یک حکایت دیرینه در زبان ما وجود دارد:
چرا به منفذ چشمها، مردمک چشم (دانش آموز- pupil) میگویند؟ آیا با سبب شناسی عروسک (Doll) ارتباطی دارد؟ آیا بادامه (Pupa) به عنوان یک مردمک چشم، چیزی یاد میگیرد؟
این به این دلیل است که گذشتگان تصور میکردند که یک شخص مینیاتوری، در محفظهی چشم ما ساکن است.
آنقدر تجربهی بینایی رخ میدهد که کودکان یاد میگیرند که خود را در چهره، لبخند و اخم بزرگسالان ببینند و صورت انسان، رسا ترین ارگان ارتباطی اوست.
ابزار بصری (Visual) و کلامی(Verbal) تحقیر، اهانت و طعنه را آن دانش آموز مینیاتوری داخل چشم، یاد میگیرد تا به Self نشان دهد که در نگاه دیگران مورد حمله قرار گرفته و رد شده است و در واقع ایمنی او خُرد شده است.
در واقع کلمات و اعمال دیگران در آن ثبت و پذیرفته میشود (چون آنها به من گفتند که احمق هستم، به خودم گفتم که آنها باید درست گفته باشند، من احمقم).
در عین حال یک چرخه بوجود میآید؛ احساس درماندگی و وحشت شدیدی که در آن لحظه وجود دارد موجب بوجود آمدن خشمی وصف ناپذیر میشود که به نوبهی خود باعث احساس گناه میشود و این احساس گناه، شرمندگی بعدی را بوجود میآورد. و این چرخه ی شرم و گناه، شرمندگی بیشتری را تولید میکند و دیگر شخص بر اساس خشم عمل نکرده و آن را آزاد میکند تا از تصویر Self محافظت کند.
تاثیر این موضوع میتواند باعث درست شدن شخصیت دفاعیای شود که از هرگونه مواجهه با شرایط شرم آور دردناک، دوری میکند، گاهی از طریق پیروی و اطاعت و گاهی هم با تمسک به قوانین بازی منصفانه (و اگر این قوانین توسط دیگری رعایت نشود احساس آزردگی میکند).
بیماری که در کودکی اش شرایط بسیار شرمنده کنندهای را تجربه کرده است، همیشه کودکش را تشویق میکند که وقتی خودش (یعنی مامان) کنترل رفتارش را از دست داده و سعی میکند شرمنده اش کند، به او بگوید. او حتی کودکش را تشویق میکند که به کسانی که با آنها صحبت میکند مثل (شریک زندگی- خدمتکار- دوستان و …) نیز بگوید و در اینجا مادر از اینکه کودکش در اینباره با او صحبت میکند، احساس شرم نمیکند بلکه احساس آرامش خاطر میکند چرا که کودکش دیگر مانند او تجربیات دردناک شرم آور ندارد و در نتیجه شخصیتش بد ساخته نخواهد شد. همچنین مادر با زندگی کردن با بچهاش، شروع به ترمیم کودک درون خودش میکند، زیرا به نظر میرسد که هیچکس در محیط اولیه او، بعد از اینکه شرمنده شده بود، با او صحبت نکرد و در واقع تعداد بسیار کمی از افراد بودند که پذیرش آن را داشته باشند که اشتباه کرده اند.
مولف: مالکوم پینز
مترجم: مجتبی امیری (روانشناس و رواندرمانگر)
بزرگترین گروه فوق تخصصی پزشکان مغز و اعصاب و متخصصین روانپزشکی در ایران
شاید دیگر کمتر کسی اطلاع نداشته باشد که در مجموعه بزرگ پزشکان جایروس بهترین فوق تخصص های مغز و اعصاب و اعصاب و روان و برترین فارغ التحصیلان آمریکا،اسپانیا و آلمان حضور دارند و خدمات مغزواعصاب و روان که در این مجموعه ارائه می شود با کیفیت ترین در تمام ایران است!
کادر درمانی جایروس از لحاظ تخصصی در حیطه های اعصاب، در تمام کشور بی نظیر است
شماره تماس های نوبت گیری سریع
مشاوره های تلفنی و ویزیت آنلاین ویدئویی نیز ارائه می شود.
واحد مغز و اعصاب و روان ☎ 22616377_021 ☎
واحد ویزیت متخصص اختلالات خواب و نوبت انجام تست خواب ☎ 02122648627 ☎
واحد مشاوره و روانشناسی ☎ 22636863_021 ☎
اگر بی خوابی دارید، علاوه بر خدمات حضوری در کلینیک، میتوانید با تهیه دوره جامع درمان بیخوابی که توسط دکتر مصطفی امیری فلوشیپ اختلالات خواب تهیه شده است، بی خوابی تان را بدون دارو و در منزل درمان کنید.
درمان بی خوابی بدون دارو با ۱۱۳ روش علمی و خانگی (برای شروع، اینجا کلیک کنید)
اگر دچار افسردگی هستید یا میخواهید احساس شادی و لذت را در زندگی تان تقویت کنید، میتوانید بصورت حضوری توسط متخصصین روانپزشکی یا روانشناسان مجموعه جایروس ویزیت شوید و علاوه بر خدمات حضوری، میتوانید با تهیه دوره آنلاین درمان افسردگی در خانه که توسط مجموعه پزشکان جایروس تهیه شده است، افسردگی تان را در منزل و بدون دارو درمان کنید (برای دیدن ویدئو معرفی دوره، کلیک کنید)
درمان افسردگی در منزل بدون دارو (برای شروع، اینجا کلیک کنید)
سلام دکتر عزیز خسته نباشید ببخشید یه سؤالی دارم در خدمتتون همسر من کم حافظه است مثال صحبت که میکنه یادتون نمیاد
مثال زنگ میزنه که فامیلا صحبت می کنه
صحبت هارا تنتن حرفی میزنه نمیدونه
چجوری صحبت میکنه مثال بچه هارو
که میبرم دکتر این پرسیده که بچه هاشو
سنشان چقد وزنشان چقدره این فکر
کن بد میگه که نمیدونم
سلام دوست گرامی
جهت بررسی این موضوع و ارائه راهکار مناسب، نیاز به معاینه و ارزیابی بالینی همسرتان می باشد.
توصیه می شود ابندا ارزیابی لازم توسط متخصص مغز و اعصاب صورت گیرد. در صورت تمایل با مرکز شماره یک تماس بگیرید همکاران راهنماییتان می کنند.