شرم چیست؟ شرمساری از دیدگاه روانشناسی و روان تحلیلی

شرمساری چیست؟ جهان شمولی شرم بر اساس رویکرد روان تحلیلی

 

در این مقاله، شرم از چندین دیدگاه مختلف بررسی می‏شود. فرهنگی – اجتماعی – رشدی

هیجان شرمی که توسط شرم شکل می‏گیرد به عنوان یک حد و مرز از حریم خصوصی فرد محافظت می‏کند

همچنین رشد شرم، موجب آگاهی از خود و آگاهی از آسیب پذیری های خود می‏شود

شناختن حساسیت‏های شرم و دفاع‏های در مقابل آن می‏تواند حساسیت درمانگران را تسهیل کند

ما در این کاوش نگاهی گسترده به شرم می‏اندازیم و ابتدا دیدگاه روانکاوی را در یک بستر تاریخی، اجتماعی بررسی خواهیم کرد و برای بسیاری از درک‏های ارزشمند خود از منابع دیگری استفاده می‏کنیم و همچنین یک دانش غنی و متنوع را جمع آوری کردیم که در این مقاله بعضی از آنها را ارائه خواهیم کرد

تجربه شرم در موقعیت پدیدار شناختی و تاریخی

 

Bachelard  انسان‏ها را موجوداتی Half open  یا نیمه باز می‏داند و می‏گوید که انسان‏ بین باز بودن و پنهان بودن با یک ریتم قدرتمند در حرکت است و همانطور که از چرخه ثابت خواب و بیداری می‏دانیم، این حرکت از بیرون به سمت درون است. همانطور که ما برای تطبیق با محیط همیشه در حال تغییر، بدن خود را با لباس می‏پوشانیم، بنابراین ما با محیط درونی و بیرونی خودمان سازگار می‏شویم تا به بهترین شکل ممکن تعادل را حفظ کنیم؛ این ایمنی و انسجام در دنیای اجتماعی و شخصی در حال تغییر است، پس ما نیز خودمان را می‏پوشانیم.

ریشه ی واژه شرم از هند و اروپا می‏آید. کلمه Skem یا Skam که به معنی (پوشش – پنهان کردن) است. از این ریشه نیز برای سازه هایی که از ما محافظت می‏کنند استفاده می‏شود. از این ریشه برای سازه‏هایی که ما را پوشش می‏دهند و یا محافظت می‏کنند استفاده می‏شود. مثلا برای Camera دوربین –  Kamera اتاق –  Kamble پتو

در واقع دوربین در یک محفظه و پوشش قرار گرفته است و از فیلم حساس به نور در یک محفظه ی تاریک محافظت می‏شود

آیا فروید یک عکاس بوده است؟ احتمالا او توجه بیشتری به جنبه‏های محافظتی شرم داشته و از مدل دوربین برای تکمیل نوشته‏های شگفت انگیز خود استفاده کرده است.

وقتی که یک نور ناخواسته و غیرمنتظره در محفظه‏ی ذهن ما جاری می‏شود، ما تبدیل به سوژه‏هایی می‏شویم که تحت نظارت دقیق خاطرات که بخشی از حافظه اند و یا تحت یک اتفاق واقعی در حال وقوع قرار می‏گیریم، و در این شرایط ما خود را بیش از حد نمایش می‏دهیم و اصطلاحا در زندگیمان فلج می‏شویم.

حرکت احساسات یک اثر ماندگار، مانند حکاکی گرانیتی بر روی خاطرات ما دارد.

پوشش‏های محافظت کننده را ما در روانشناسی، شفاف نشان می‏دهیم.

و اینکه چه چیزی شرم آور است؟ تصاویری از بی‏کفایتی؟ کامل نبودن؟ یا زشتی؟

این تصاویر معمولا مثل دماغ پینوکیو دیده می‏شود و ما نمی‏توانیم این نقص را به مزیت خود تبدیل کنیم و از این رو تحسین مخاطبان را بدست آوریم.

ما زمانی‏که تحقیر می‏شویم به مدت طولانی ناپدید شده و در Protective ground یا زمین حفاظتی خود غرق می‏شویم؛ زمینی که ممکن است با او بپیوندیم و در نتیجه هشیاری دردناکی که از هویت نفرت انگیز خود داریم را از دست بدهیم. در موقعیت‏های شادتر و راحت‏تر، Self یا خود، یک زمین حمایتی برای اعمال و آگاهی‏های ماست و چیزی است که به زندگی ما پیوستگی و انسجام می‏بخشد.

در تجربه‏ی ناگهانی شرم، این الگو معکوس می‏شود و Self به عنوان یک زمین حفاظتی قرار نمی‏گیرد و مدلی بر خود می‏گیرد که ما غرق در تجربه‏ی ناگهانی آن می‏شویم که در نتیجه‏ی آن، استمرار و انسجام از بین می‏رود و ما دیگر احساس خودآگاهی نمی‏کنیم و آگاهی دردناک ما به عنوان یک شرم ناگهانی تجربه می‏شود.

برای برخی افراد پس زمینه‏ی Self شرم آور است و این تجربه، شکلی مزمن به خود می‏گیرد که آنها فلج خویش را مطیع‏تر تجربه می‏کنند، که در بقیه‏ی ما فقط زمانی‏که در لحظاتی جداگانه با آن روبرو می‏شویم، تجربه می‏شود.

از نظر رشدی ما قدردان چنین تجربه‏های رشدی مکرر شرم هستیم که بخشی از تجربه‏های کودکی هر کسی در جامعه است اما به طور وقتی این تجربه‏ی ناگهانی به اندازه‏ی کافی بد باشد و بیش از حد معمول رخ می‏دهد، ما میتوانیم با آن حس شرم خو بگیریم تا زمانی‏که در یک شرایط محیطی به اندازه‏ی کافی رخ می‏دهند، کمتر آسیب ببینیم.

شرم هم ما را به افراد مهم زندگی‏مان متصل و هم جدا میکند ؛ بزرگان درونی شده ای که عشق و پذیرش آنها برای احساس تمامیت و بشریت بسیار حیاتی است. ما نمی‏توانیم خارج از جامعه زندگی کنیم، ما از آن متولد شده‏ایم، به نمایندگان آن وابسته‏ایم و از آن تغذیه می‏کنیم و اگر به بیرون از جامعه رانده شویم، از نظر روانی منقرض می‏شویم و ما به‏جای مقابله با چنین انقراضی احساس گناه و مجازات را در آغوش می‏گیریم. گناهکار همچنان به رسمیت شناخته می‏شود و در داخل جامعه پذیرفته می‏شود هم از نظر اخلاقی و هم از جسمی ؛ در یک اتاق مخصوص و خاموش.

اما با این وجود، جامعه هویت خطاکار را در قوانین اجتماعی‏اش نگاه می‏دارد و این گناهکار که با لباس و زنجیری که نشان از گرفته‏شدن آزادی‏اش است دیده ‏می‏شود و سرانجام اصلاح شده و حتی ممکن است از این طریق همدردی دریافت کند.

اما در امپراطوری چین، بیشترین ترس از مجازات، شکنجه، یا حبس نبود، بلکه آن جنایت خالکوبی میشد به‏عنوان یک نشانه‏ی پاک نشدنی بر روی بدن آنها ؛ که در واقع خودکشی کردن ارجح بود بر همچین سرنوشتی. فرانتس کافکا (1969) این داستان وحشتناک را در داستان خود به نام (در تبعیدگاه – مستعمره‏ی مجازات – گروه محکومین) آورده است ؛ جایی‏که این ماشین بی‏رحم بر روی بدن‏های قربانیان حکاکی می‏کند.

شرم چیست

شرم در فرهنگ‏های دیگر چگونه است؟

 

هرچقدر که به سمت شرق حرکت می‏کنیم؛ درمیابیم که عقاید غربی برای تقلیل احساس گناه در دین و جامعه کار می‏کردند. در بودیسم قوانین اخلاقی مستقل از خدایان است و انسان باید در مقابل جهل و نادانی از خود محافظت کند. کنفوسیوس به ما می‏آموزد که یک عمل پست و خلاف، یک خطاست که توسط تربیت خویشتن اصلاح می‏شود و به نظر می‏رسد که این جوامع بیشتر تغذیه دهنده باشند تا مجازات کننده، و به فرد شانس زیادی داده می‏شود تا خودش را از گناه، نادانی و خطا، در زندگی پیش رویش رهایی ببخشد. شاید ترس از انقراض فردیت کمتر برجسته است وقتی که به فردیت کمتر بها داده می‏شود.

لِوی و روزالدو (1983): همه ‏ی جوامع باید رفتار بشر را تنظیم کنند و گناه و شرم از قدرتمندترین این تنظیم کننده‏ها هستند. تعریف این هیجانات که من به شما ارائه می‏دهم، هم انسان‏شناسانه است و هم روانکاوانه

هیجانات مربوط به خود، پاسخ‏های فیزیکی است که در عین حال جنبه‏هایی از نگرش‏های اخلاقی و ایدئولوژیک را در برمیگیرد، همچنین دارای ساختارهای شناختی و احساسی هستند که پیوند دهنده‏ی شخص، عمل و محیط جامعه‏ شناختی هستند. با چنین تعریفی، فرهنگ نقش مهمی در ساختن یک هیجان دارد.

هیجان را نمی‏توان صرفا به عنوان یک سائق (Drive) یا چیزی که از سائق مشتق شده، در نظر گرفت. مگر اینکه ما مثل اریکسون سائق‏ها را مشاهده کنیم و ببینیم که جامعه از طریق والدین، سائق‏ها را به پدیده‏ های انسانی تبدیل می‏کند. در واقع با وفق دادن غرایز قبل و بعد از تولد، از طریق تعامل با مادر، در شیرخوارگی – مادر  از طریق سبک مادری کردنش، هویت خودش را روی کودک حک می‏کند و شرایطی که طبیعت کودک با خود می‏آورد، هویت نوزاد را شکل می‏دهد.

اینکه چگونه مادر و خانواده‏اش ماهیت منحصر به فرد نوزاد را تشخیص می‏دهند و اینکه آیا این کودک را تغذیه می‏کنند و یا آن را سرکوب می‏کنند، در تجربه شرم‏ بعد‏های کودک نقش مهمی ایفا می‏کند. اما در خانواده‏ای که از شرم برای اجبار کردن و زورگویی استفاده می‏کنند، یک احساس رشد یافته از یگانگی رخ نمی‏دهد.

لذتی که والدین از تسهیل رشد کودک می‏برند نشانگر احترام آنها به استقلال کودک است، یعنی به رسمیت شناختن ظرفیت‏های خاص او برای تفرد و جدایی. زمانی‏که مادر و خانواده از معتبر دانستن احساسات کودکشان خودداری می‏کنند، خودانگیختگی و اصالت خاموش شده و انطباق جایگزین آن می‏گردد. سپس کودک از طریق تسلیم شدن در برابر دستورات نامناسب والدین والدین شرمگین می‏شود.

انطباق، استقلال نیست. یک احساس شکست عمیق و فراگیر است. هر چند که تحت پوشش ظاهری پوشانده شده و در واقع خودشیفتگی ابژه بر خودشیفتگی سوژه، غلبه پیدا کرده است.

هیجاناتی که توسط جامعه شناخته می‏شوند

 

هم در شرم و هم در احساس گناه، تنشی بین جنبه‏ های خصوصی و عمومی self وجود دارد. همچنین در فرهنگ‏های مختلف تفاوت‏هایی در ماهیت آنچه در مفهوم خویشتن، خصوصی و عمومی است وجود دارد و بنابراین تجربیات متفاوتی از شرم و احساس گناه وجود دارد.

تفاوت فرهنگ‏ها از این نظر چگونه است؟

 

الگوهای غربی هیجانات ما، وظیفه‏ ی حفاظت از فردیت خویش در برابر خطرات و عمل‏های تکانشی غیر اجتماعی و شهوت و خشونت را دارد. شرم و گناه بخشی از خودمان هستند، در واقع هر کدام از ما پلیس داخلی خودمان را حمل می‏کنیم.

ما به اندازه ‏ی کافی به فردیت رسیده‏ایم که نیازهای جامعه ‏ی پیچیده‏ی خود را که نیاز به تحرک شخصی دارد، برآورده کنیم.

احساس گناه، سکولار شده‏ ی مراقبی هوشیار (خدا) است و از یک خدای مطلق جدا شده و افراد را ملزم به پاسخگویی در برابر خود و کردار خود در برابر جامعه می‏کند.

جامعه‏ ی بورژوازی پس از عصر روشنگری (بعد از رنسانس تا انقلاب صنعتی)، بر احساس گناه بیشتر از شرم تاکید داشته و به ناچار روانکاوی این موضوع را منعکس کرده است

همچنین بسیاری از ریشه‏ های تئوری‏های ما در زمان خود مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در آنجا دشوارتر است که چشم‏هایمان را برای دیدن جنبه‏ های شرم آور تر باز نگه داریم

موقتا مسئله‏ ای است که ما باید در نظر بگیریم؛ گناه را می‏توان تحمل کرد ولی احساس شرم را نه، زیرا گناه به عمل مربوط می‏شود و نه به هویت من، ما میتوانیم بهای خواسته شده توسط وجدان و یا جامعه را بپردازیم و خود را بازخرید کنیم

کلمه‏ی گناه (Guilt) به خودی خود مربوط به جواهرات (Geld) ، پول (Gold) و بیانگر بدهی‏هایی است که باید پرداخت شوند؛ در واقع ما گناه را به عنوان یک انگیزه ‏ی قدرتمند جبران خسارت می‏شناسیم

از طرف دیگر شرم ممکن است برای همیشه دوام بیاورد زیرا آنچه که به خاطر یک فکر یا عمل شرم‏ آور نقض شده است دیگر قوانین جامعه یا فقط یک شخص دیگر نیست، در واقع این خود ما هستیم که با نقض آرمانهایمان مجروح شده‎‏ایم و درد این مورد ممکن است غیر قابل تحمل باشد برای اینکه ما رها کردن درونی را تجربه می‏کنیم، وضعیتی دردناک‏تر از مجازات.

آرمان‏های ما، ما را به دو چیز پیوند می‏دهد، ایده ‏آل های خودمان و ایده ‏آل های فرهنگمان. از دست دادن هر دوی اینها بد است.

تفاوت‏های بیشتر در تجربه‏ ی شرم

 

بسیاری از زبان‏ها در واژگان اساسی شرم، از انگلیسی غنی ‏تر هستند

فرانسوی ها کلمات خفت و حقارت (Honte) و تواضع و خجالت (Pudeur) را دارند و آلمانی ها کلمات  Scham و Schande

این کلمات ننگ اجتماعی (رسوایی-جنایت) را از تجربه‏ ی شخصی شرم که ریشه در تجربیات بدنی دارد، متمایز می‏کند

شرم نوح این بود که دستگاه تناسلی وی در حالت مستی دیده شود و شرم آدم و حوا برهنه بودن آنها بود

در روانکاوی ما بیشتر با شخص و بدن او آشنا هستیم

اریکسون از (خودمختاری در برابر شرم و ترید) به عنوان معضلات روانی اجتماعی کودک در مرحله‏ ی مقعدی صحبت می‏کند و بدن شک تجربه ‏های آموزش در نگرش‏های والدین تاثیر می‏گذارد. همه‏ ی والدین نمی‏توانند مدفوع و ادرار کودک را به عنوان هدیه‏ های عاشقانه بپذیرند، هرچند که مراقبان خیرخواهی باشند ولی شرم و نفرت در این مرحله بوجود می‏آید؛ اما به هر حال ویژگی‏های انسانی بیشتر از اینها در کودکان رشد می‏یابد تا محصولات بدن خود را در اسفنکترها بپذیرند و کنترل کنند (آن چهار راه شلوغ تجربه‏ های فرهنگی)

ایده‏ ی روح پاک که از آلودگی‏ها بری باشد، اندیشه ‏های فلسفی و مذهبی زیادی را فرا گرفته است

یک self تمیز می‏تواند آرمان و بزرگواری را آرزو کند درحالیکه بدن ضعیف مجازات می‏شود و مورد بی‏ توجهی قرار می‏گیرد

کثافت بدنمی‏تواند (نه از من) بلکه بخشی از تجربه‏ی self باشد که از حضور در خود منع شده و در دیگری واقع می‏شود؛ ترس از اینکه دیگری این هدیه‏ ی ناخواسته را برگرداند، فشاری مداوم است که می‏تواند به حد سایکوتیک نیز برسد و اگر شرم، نتیجه‏ ی احساس حقارت باشد ما می‏توانیم تمام قطب‏های منفی مراحل اریکسون را به‏عنوان حالت‏هایی که احساس شرم‏ آور تولید می‏کنند ببینیم

رسوایی و ننگ

 

ترس از شرمگین بودن به خاطر رسوایی (Disgrace) یا شرمی اجتماعی که منجر به از دست رفتن اعتبار و موجب عذاب می‏شود

همه ‏ی ما می‏توانیم این شرم را احساس کنیم اما برای کسانی که در جلوی چشمان مردم زندگی می‏کنند این حاد ترین تهدید است

برای آنها تقریبا هر حرکتی از زندگی خصوصیشان منتشر می‏شود و اگرچه در ابتدا از چنین مواجهه ‏هایی لذت می‏برند اما در نهایت این موضوع برایشان عذاب آور خواهد بود

مخلوق نیمه بازی که بیش از حد در معرض دید قرار بگیرد، به‏طور فزاینده‏ای درمانده و عصبانی می‏شود

یک پروانه ‏ی زیبا که اکنون به میز روزنامه ‏ها و ستون‏های شایعات چسبانده شده است.

اما وقتی که ساز و کار اجتماعی شرم موثر باشد، بعضی از چنین مواجهه هایی ارزش اجتماعی زیادی دارد يا، مثلا برای فساد سیاستمداران و مقامات عالیقدر

در بعضی کشورها، قدرتمندترین ژورنال‏ها به عنوان Private Eyes خوانده می‏شوند.

 

ساز و کارهای اجتماعی و عملکردهای انطباقی

 

از آنچه گفته شد روشن است که شرم و گناه، هر دو از تنظیم کننده‏ های قدرتمند هنجارهای اجتماعی هستند

همه‏ ی ما در معرض اقدامات افراد بی‏شرم و حیایی هستیم که مرزهای این هنجارها را تشخیص نمی‏دهند

بی‏شرمی (Shameless) بر خلاف بی گناهی (Guiltless) است که حالتی از معصومیت است

بی شرمی به معنای داشتن قدرت است: دستکاری دیگران / شرمنده کردن آنها / تجاوز سادیسمی بودن / آسیب رساندن و تحقیر دیگران / بدبین بودن / و در نهایت کسی که فضیلت هایی که برای دیگران عزیز است را بی‏ارزش و فاسد می‏کند

در سال 1974 Rangel در باب تمامیت و یکپارچگی و در سال 1985  Joan stemer در پوشش اودیپوس و در سال 1984  Stone در توضیح اسطوره‏ ی یونانی که مبدا شرم است به این موضوع پرداخته‏اند.

پروتاگوراس، فیلسوف یونانی گفت: وقتی که انسان برای اولین بار بوجود آمد یک زندگی انفرادی داشت و قادر به حفاظت از خودش در برابر حیوانات وحشی تر از خودش نبود، در نتیجه مردان خود را به یکدیگر وصل کردند تا بتوانند با تاسیس شهرها زندگی خود را امن سازند؛ اما شهرها به دلیل اینکه ساکنان آن در برابر هم اشتباه می‏کردند از نزاع تکه تکه شدند؛ زیرا هنوز هنر سیاست نداشتند که آنها را قادر سازد تا با صلح و صفا زندگی کنند، بنابراین افراد دوباره پراکنده می‏شدند و نابود می‏شدند

پروتاگوراس گفت: زئوس می‏ترسید که نژاد ما در معرض نابودی کامل باشد، پس او یک پیام‏رسان فرستاد (هرمس) که با 2 هدیه به زمین آمد که مردان را قادر می‏ساخت تا بتوانند هنر سیاست را با موفقیت تمرین کنند و شهرهایی تاسیس کنند که بتوانند در امنیت و سلامت با یکدیگر زندگی کنند. دو هدیه ای که زئوس برای انسان فرستاد Adios و Dike بود

در واقع Aidos به معنی احساس شرم بود یعنی یک نگرانی در مورد نظر خوب دیگران. این همان احساس شرمی است که یک سرباز هنگام خیانت به همرزمان خود در میدان نبرد احساس می‏کند و یا یک شهروند اگر که گرفتار انجام کارهای ناشایستی شود حس می‏کند

و Dike به معنی احترام گذاشتن به حقوق دیگران است؛ این احساس دلالت بر احساس عدالت دارد و با حل و فصل اختلافات از طریق قضاوت، صلح مدنی را امکان‏پذیر می‏سازد

در دستیابی به Aidos و Dike است که مردمان در نهایت می‏توانند بقای خود را تضمین کنند.

هرمس از زئوس پرسید که آیا این دو باید به همه داده شود و یا اینکه باید افراد معدودی انتخاب شوند؟ به عنوان مثال مردی که دارای هنر پزشکی است و قادر به درمان بسیاری از افراد است و یا صنعتگران هم باید به این دو پایبند باشند؟

زئوس هم به پیک خود دستور داد قانونی امر برای امر او وضع کند که هرکس نتواند در این دو شرکت کند:

 Sall die the death off the public pest

اخلاق اسطوره‏ی پروتاگوراس این است که مردم در شهرها فقط در مورد تخصص‏های خاص به متخصصان گوش می‏دهند اما وقتی‏که آنها یکدیگر را برای نمایندگی از عموم با هنر سیاست ملاقات می‏کنند؛ یک سوال عمومی و مشترک برای آنها بوجود می‏آید؛ اینکه حکومت باید چه زمانی بین عدالت (Justice) و عقل سلیم (Goodsense) راهنمایی شود. آنها طبیعتا پذیرای توصیه‏ ی همگان بودند زیرا هر کسی باید در این امر عالی شرکت می‏کرد (یا اگر اینطور نمی‏بود، شکل دیگری هم نمی‏شد)

از این رو احساس شرم که همراه با احساس عدالت است همواره قسمتی از ذات جامعه است.

همانطور که آدلر در سال 1918 ابراز داشت؛ شرم محصول احساس وابستگی است و به همین ترتیب غیر ممکن است که از زندگی و روح انسان جدا شود، جامعه‏ی بشری نیز بدون این تاثیر غیرممکن خواهد بود. بنابراین برای درک و قدردانی از عملکرد انطباقی شرم و گناه، باید دوباره ببینیم که :

چگونه این هیجانات یا نگرانی‏های خود (Self concerning) بخشی از پاسخ‏های جسمی هستند که در عین حال جنبه ‏هایی از نگرش‏های اخلاقی یا عقیدتی را نیز دارند. هیجانات نیز دارای ساختارهای شناختی و احساسی هستند و پیوند دهنده ‏ی شخص، عمل و جامعه شناسی می‏باشند.

ما می‏توانیم احساس شرم و احساس گناه را به عنوان سیگنال‏هایی تلقی کنیم که به ما اطلاعاتی در مورد پیوندهای اجتماعی‏مان و حد و مرزهای‏مان می‏دهد؛ تمام درد جسمی و روحی چنین اطلاعاتی به ما می‏دهد.

اگر ما از ادراک پریشی درد (Pain Agnosia) رنج می‏بریم، در دنیای مملو از اشیائی که در موردشان اطلاعات مهمی نداریم، به خودمان صدمه می‏زنیم. احساس شرم از تمامیت و یکپارچگی خویشتن دفاع می‏کند و اگر مورد تهاجم و سواستفاده قرار بگیریم و یا اگر نتوانستیم عزت نفس خود را حفظ کنیم، به ما تذکر می‏دهد. و به خاطر همین احساس می‏کنیم که نتوانسته‏ایم احترامی که طلب می‏کنیم را بدست آوریم و احساس گناه به ما خواهد گفت که ما به دیگران آسیب رسانده ‏ایم و باید انتظار قصاص یا مجازات را داشته باشیم.

هم شرم و هم گناه، نشانه‏ های اجتماعی هستند برای یافتن موقعیت‏مان در خانواده و گروه‏های بعدی. شرم و گناه از طریق دردناک اما اجتناب ناپذیری به ما چگونگی سازگاری با نقش‏های اجتماعی و نحوه ‏ی تاثیر گذاری بر دیگران برای سازگاری با ما را می‏آموزند. ما می‏آموزیم که چگونگی و چه زمانی و چه قدر برای دیگران باز باشیم؛ چگونه نزدیکی و فاصله ‏ی مناسب را مدیریت کنیم؛ چگونه صدمه نزنیم و چگونه صدمه نبینیم. 

فروتنی، ملاحظه و نزاکت، حساسیت اجتماعی و همدلی، از این طریق آموخته می‏شود.

و همچنین ما می‏ آموزیم که با دانستن اینکه آنچه احساس می‏کنیم، دیگران هم احساس می‏کنند، انسان باشیم. بنابراین شرم، به عنوان یک راهنمای اساسی برای زندگی اجتماعی، باعث می‏شود که ما به اینکه چه می‏کنیم و چگونه به دیگران اهمیت می‏دهیم، آگاه شویم.

همچنین شرم، نگهبان قلمرو شخصی و خصوصی است و به ما می‏گوید که برخی کارهای دیگر باید در بخش خصوصی انجام شود.

شرم و حریم خصوصی

 

اگر دیگران ما را در حال انجام کار خصوصی ای ببینند هم ما شرمگین می‏شویم و هم کسانی که به نظاره کردن ما نشسته‏اند

از نظر جسمی، زمانی که ما در جایی که آن را خلوت (Privacy) می‏نامیم در حال عشق بازی باشیم مانند تخت خواب در اتاقمان، آنجا نباید در دید هیچکس حتی فرزندانمان باشد

به عنوان روانکاو نیز ما در اتاق‏های خود سعی می‏کنیم یک محیط خصوصی ایجاد کنیم و مراقب این هستیم که بیمارانمان از بیرون دیده و شنیده نشوند. امور محرمانه خواستار حریم خصوصی اند

اما حریم خصوصی باعث جذب افراد منحرف و کنجکاو می‏شود

افراد منحرف جنسی با حفظ فاصله‏ای شروع به تماشا کردن می‏کنند و در واقع به عنوان یک ناظر غیر مشارکت کننده می‏خواهند تمام اندام‏های خصوصی و نمایش بدنی را ببینند. این افراد قدمی برای رابطه‏ی جنسی صمیمی برنمیدارند و همزمان که درون آن هستند نیز از بیرون به عنوان یک تماشاچی نگاه می‏کنند و نکته در آن است که این افراد، نقص یا فقدان شرم دارند که باعث می‏شود احترامی به (immediate being) یا وجود بی‏واسطه انسان نگذارند و یا اینکه متوجه آن نمی‏شوند

immediate being در واقع آن زمانی است که ما نقش‏های اجتماعی را کنار می‏گذاریم و در تجربه‏ی جدید یکتایی قرار می‏گیریم که در آن خواستار دوست داشتن متقابل هستیم

احساس شرم از زمان و مکان immediate being محافظت می‏کند. همچنین از آمدن یا ارگاسم شدن و یا از وجه ه‏ی اجتماعی‏مان وقتی که در نقش‏های اجتماعی هستیم و این احساس می‏تواند بی‏درنگ ما را به‏ عنوان یک ابژه در دنیایی از ابژه ‏ها بپوشاند.

همانطور که به یاد داریم چگونه نوزاد پس از مشاهده‏ی خود در آینه، به سرعت شادی خود را گم می‏کند و به ناراحتی می‏رسد و زمانی‏که در آیینه خودش را می‏بیند، منجر می‏شود که به قلمرو مرئی وارد شود. احتمالا او می‏فهمد که آخرین توانایی جادوییش یعنی نامرئی بودن خود را از دست داده است و از این پس او قسمتی از دنیایی خواهد بود که پیش از او همیشه خارج از او بوده است. حالا او یاد می‏گیرد که چگونه از حریم خصوصی خویش و ضرورت‏های آن محافظت کند، که این یک کار دشوار و ظریف برای رشد اوست.

شرم، محدودیتی برای اعمال شهوانی نیست بلکه شهوت را برای اولین بار ممکن می‏سازد (Straus 1966)

شرم و خویشتن

 

احساس شرم، شرم از خویشتن است. شرم یک بازتاب است. من شرمنده ام به این معناست که از خودم احساس شرمندگی می‏کنم. این با احساس گناه متضاد است، چون من گناهکارم به معنای ذاتی این نیست که احساس گناه می‏کنم.

توجه شرم در ادبیات ما به هویت (Identity) و خویشتن (Self) است و این موضوع برای تئوری روانکاوی مشکلی می‏آفریند اما دیدگاه ما توسط منابع زبانی ما هدایت می‏شود و زمانی‏ که تاثیر شرم را بر واژگان و زبان خود ببینیم، دیدگاه گسترده تر و عمیق‏تری خواهیم یافت که در نتیجه تاثیرات با اهمیتی بر نظریه و فنون آن خواهند گذاشت (Wurmser 1987)

شرم یک عاطفه ‏ی ناخواسته است که به شکلی دردناک وارد حوزه‏ ی آگاهی ما می‏شود.

احساس طرد شدن، ناخواسته بودن، زننده بودن، زشتی، بدشکلی، کوچک شدن و … در بین واژگان گسترده‏ای قرار می‏گیرد.

در شرم دیگر آن چیزی که ما می‏خواهیم یا دیگران می‏خواهند، هدف نیست؛ بلکه تجربه ‏ی شرم، زبان درونی شکست و تحقیر و مقایسه ‏های دردناک است.

این یک مشاهده‏ی ناقص از خویشتن است که توسط یک ناظر محکوم کننده‏ی مستقل و بیرونی ارائه می‏شود که در زیر موشکافی آن، عیب و نقص هر چقدر هم که کوچک باشد، بزرگ دیده می‏شود.

در شرم، ما میکروب‏های زیر میکروسکوپ هستیم. مشاهده گر قسمتی از خودش را به عنوان یک بیننده‏ ی ناقص مشاهده می‏کند و به کسی که به آن نگاه می‏کند واکنش نشان می‏دهد.

هیچ گفت و گویی بین ناظر و چیزی که مشاهده شده صورت نمی‏گیرد و هیچ تغییری رخ نمی‏دهد. حال در گذشته‏ی دردناک فرو رفته یا یخ زده است و هیچ حرکتی در قبال آینده‏ ی عاری از شرم وجود ندارد و پل‏ های ارتباطی که تعامل و گفتگوی آزادانه ‏ی داخل با دیگران را میسر میسازد فرو می‏ریزند

اینها واقعیاتی هستند و توضیحات متنوعی وجود دارد: آیا این نشان دهنده‏ ی خودشیفتگی پاتولوژیک است؟ یا شکست در حفظ روابط ابژه‏ای خوب؟ یا یک بازی سادومازوخیستی است؟ آیا این اثر نیرومند وقایع آسیب ‏زای اولیه است؟ آیا نتیجه‏ی زورگیری و آسیب‏های جنسی است؟ یا نتیجه‏ی والدینی بی رحم و آموزش ظالمانه؟ یا شاید هم نتیجه‏ی قربانی شدن باشد؟

سبب شناسی این موضوع به شدت تحت تاثیر نظریه‏های اصلی ما در زمینه‏ی طبیعت انسان و فرآیند‏های رشدی او خواهد بود.

سهم قابل توجهی از مطالعه‏ی شرم از بررسی Superego نشات می‏گیرد

یک نقل قول از سیلوان تامکینز (1987) : انسان‏ها در درجه‏ی اول لذت طلب هستند اما تنها به این دلیل که حس بینایی قوی‏ترین حس آنهاست و به خاطر اینکه چشم در چشم شدن، صمیمی‏ ترین رابطه‏ی ممکن بین آنهاست و از این طریق یک دوگانگی کامل بین دو شخص وجود دارد که هر دو به طور همزمان از وجود خود و دیگری آگاه هستند. در واقع صمیمیت روابط جنسی معمولا در طی زمان ضعیف می‏شود و با رفتن به داخل تاریکی صمیمیت بازمی‏گردد. در اسطوره ‏ی روانکاوی، گناه پسر لذت طلب، مشاهده‏ی سناریوی اولیه (Primal scene) بود و ادیپ با نابینایی مجازات می‏شود.

شرم و چهره

 

در حالت شرم ما نمی‏توانیم با دیگران روبرو شویم و چهره‏مان شرمگین می‏شود و شروع به خود مشاهده‏ گری می‏کنیم و غرق در اندیشه می‏شویم و پل تصویری ارتباطی‏مان شکسته می‏شود

بزرگترین لحظات صمیمیت ما وقتی اتفاق می‏افتد که ما به چهره و چشم‏های دیگران با پذیرش پاسخ میدهیم؛ تجربه ای که از دوران شیرخوارگی شروع شد؛ تجربه‏ی دهان و چشم. انسان‏ها نیاز دارند که به کودکان نگاه کنند و با این کار شادی و خرسندی که به ما می‏دهند را به آنها بازگرداند

ما موظفیم که در قبال پاداش‏هایی که از نگاه‏های خیره و صداهای بچه‏ ها گرفته‏ایم، علائم و نشانه‏ های عشق و امنیت را به کودک بازگردانیم.

یک خط کامل رشدی از طریق بینایی وجود دارد که ما خیلی کم شروع به شناختن و ترکیب آن با تکنیک نظری مان کرده‏ایم؛ شاید به خاطر همین است که ما تا حد زیادی ارتباط دیداری با بیماران خود نداریم.

ما از اضطراب غریبه آگاه هستیم و می‏دانیم که این حالات پریشانی زودهنگام ممکن است زیر لایه‏ای برای شرمندگی بعدی قرار گیرد.

باز هم یک حکایت دیرینه در زبان ما وجود دارد:

چرا به منفذ چشم‏ها، مردمک چشم (دانش آموز- pupil) می‏گویند؟ آیا با سبب شناسی عروسک (Doll) ارتباطی دارد؟ آیا بادامه (Pupa) به عنوان یک مردمک چشم، چیزی یاد می‏گیرد؟

این به این دلیل است که گذشتگان تصور می‏کردند که یک شخص مینیاتوری، در محفظه‏ی چشم ما ساکن است.

آنقدر تجربه‏ی بینایی رخ می‏دهد که کودکان یاد میگیرند که خود را در چهره، لبخند و اخم بزرگسالان ببینند و صورت انسان، رسا ترین ارگان ارتباطی اوست.

ابزار بصری (Visual) و کلامی(Verbal) تحقیر، اهانت و طعنه  را آن دانش ‏آموز مینیاتوری داخل چشم، یاد می‏گیرد تا به Self نشان دهد که در نگاه دیگران مورد حمله قرار گرفته و رد شده است و در واقع ایمنی او خُرد شده است.

در واقع کلمات و اعمال دیگران در آن ثبت و پذیرفته می‏شود (چون آنها به من گفتند که احمق هستم، به خودم گفتم که آنها باید درست گفته باشند، من احمقم).

در عین حال یک چرخه بوجود می‏آید؛ احساس درماندگی و وحشت شدیدی که در آن لحظه وجود دارد موجب بوجود آمدن خشمی وصف ‏ناپذیر می‏شود که به‏ نوبه‏ی خود باعث احساس گناه می‏شود و این احساس گناه، شرمندگی بعدی را بوجود می‏آورد. و این چرخه‏ ی شرم و گناه، شرمندگی بیشتری را تولید می‏کند و دیگر شخص بر اساس خشم عمل نکرده و آن را آزاد می‏کند تا از تصویر Self محافظت کند.

تاثیر این موضوع می‏تواند باعث درست شدن شخصیت دفاعی‏ای شود که از هرگونه مواجهه با شرایط شرم ‏آور دردناک، دوری می‏کند، گاهی از طریق پیروی و اطاعت و گاهی هم با تمسک به قوانین بازی منصفانه (و اگر این قوانین توسط دیگری رعایت نشود احساس آزردگی می‏کند).

بیماری که در کودکی اش شرایط بسیار شرمنده‏ کننده‏ای را تجربه کرده است، همیشه کودکش را تشویق می‏کند که وقتی خودش (یعنی مامان) کنترل رفتارش را از دست داده و سعی می‏کند شرمنده‏ اش کند، به او بگوید. او حتی کودکش را تشویق می‏کند که به کسانی که با آنها صحبت می‏کند مثل (شریک زندگی- خدمتکار- دوستان و …) نیز بگوید و در اینجا مادر از اینکه کودکش در اینباره با او صحبت می‏کند، احساس شرم نمی‏کند بلکه احساس آرامش خاطر می‏کند چرا که کودکش دیگر مانند او تجربیات دردناک شرم ‏آور ندارد و در نتیجه شخصیتش بد ساخته نخواهد شد. همچنین مادر با زندگی کردن با بچه‏اش، شروع به ترمیم کودک درون خودش می‏کند، زیرا به نظر می‏رسد که هیچکس در محیط اولیه او، بعد از اینکه شرمنده شده بود، با او صحبت نکرد و در واقع تعداد بسیار کمی از افراد بودند که پذیرش آن را داشته باشند که اشتباه کرده ‏اند.

مولف: مالکوم پینز

مترجم: مجتبی امیری (روانشناس و رواندرمانگر)


بزرگترین گروه فوق تخصصی پزشکان مغز و اعصاب و متخصصین روانپزشکی در ایران

 

شاید دیگر کمتر کسی اطلاع نداشته باشد که در مجموعه بزرگ پزشکان جایروس بهترین فوق تخصص های مغز و اعصاب و اعصاب و روان و برترین فارغ التحصیلان آمریکا،اسپانیا و آلمان حضور دارند و خدمات مغزواعصاب و روان که در این مجموعه ارائه می شود با کیفیت ترین در تمام ایران است!

کادر درمانی جایروس از لحاظ تخصصی در حیطه های اعصاب، در تمام کشور بی نظیر است


شماره تماس های نوبت گیری سریع

مشاوره های تلفنی و ویزیت آنلاین ویدئویی نیز ارائه می شود.

واحد مغز و اعصاب و روان ☎ 22616377_021

 واحد ویزیت متخصص اختلالات خواب و نوبت انجام تست خواب ☎ 02122648627

واحد مشاوره و روانشناسی  ☎ 22636863_021


درمان بی خوابی در منزل بدون دارو

 

اگر بی خوابی دارید، علاوه بر خدمات حضوری در کلینیک، میتوانید با تهیه دوره جامع درمان بیخوابی که توسط دکتر مصطفی امیری فلوشیپ اختلالات خواب تهیه شده است، بی خوابی تان را بدون دارو و در منزل درمان کنید.

درمان بی خوابی بدون دارو با ۱۱۳ روش علمی و خانگی (برای شروع، اینجا کلیک کنید)


درمان افسردگی بدون دارو آنلاین

اگر دچار افسردگی هستید یا میخواهید احساس شادی و لذت را در زندگی تان تقویت کنید، میتوانید بصورت حضوری توسط متخصصین روانپزشکی یا روانشناسان مجموعه جایروس ویزیت شوید و علاوه بر خدمات حضوری، میتوانید با تهیه دوره آنلاین درمان افسردگی در خانه که توسط مجموعه پزشکان جایروس تهیه شده است، افسردگی تان را در منزل و بدون دارو درمان کنید (برای دیدن ویدئو معرفی دوره، کلیک کنید)

درمان افسردگی در منزل بدون دارو (برای شروع، اینجا کلیک کنید)

2 دیدگاه دربارهٔ «شرم چیست؟ شرمساری از دیدگاه روانشناسی و روان تحلیلی»

  1. سلام دکتر عزیز خسته نباشید ببخشید یه سؤالی دارم در خدمتتون همسر من کم حافظه است مثال صحبت که می‌کنه یادتون نمیاد
    مثال زنگ میزنه که فامیلا صحبت می کنه
    صحبت هارا تن‌تن حرفی می‌زنه نمیدونه
    چجوری صحبت می‌کنه مثال بچه هارو
    که می‌برم دکتر این پرسیده که بچه هاشو
    سن‌شان چقد وزن‌شان چقدره این فکر
    کن بد میگه که نمیدونم

    1. دپارتمان ارجاع تخصصی و سوالات

      سلام دوست گرامی
      جهت بررسی این موضوع و ارائه راهکار مناسب، نیاز به معاینه و ارزیابی بالینی همسرتان می باشد.
      توصیه می شود ابندا ارزیابی لازم توسط متخصص مغز و اعصاب صورت گیرد. در صورت تمایل با مرکز شماره یک تماس بگیرید همکاران راهنماییتان می کنند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *