خمیازه کشیدن  درمانگر به دلیل خستگی اوست یا دلزدگی!!!

برای مثال، بیماری بود که درباره کارهایی که در طول روز انجام داده بود و اتفاقاتی که برای او پیش آمده بود و احساساتی که به او دست داده بود  با جزئیات فراوان برای پزشک خود صحبت میکرد، ناگهان فکر پزشک از بیمار به سمت خرید منزل و خرید آی پد متوجه شد و پس از مدتی فکر کردن، پزشک به خود آمد و متوجه شد که چقدر ذهن او از ذهن بیمار دور بوده است.

در ابتدا پزشک خود را مقصر می داند و به خاطر کوتاهی در کار خود را به شدت سرزنش می کند، اما بعدها از خود می پرسد که آیا کسی که واقعا باعث این عدم تمرکز می شود پزشک است یا بیمار ؟!

در واقع این بیماراست که با صحبت های خودش بحث را عوض می کند و از پرداختن به موارد مهم پرهیز می کند، در نتیجه سلسله اعصاب بازتابگر مغز  پزشک (به عنوان مخاطب بیمار) باعث گسستگی ارتباط میان ذهن بیمار و پزشک می شوند. ذهن پزشک ان چیز ی را حس و در ک می کند که ذهن بیمار به او انتقال می دهد و عدم تمرکز و توجه بیمار سبب خستگی و عدم توجه پزشک می شود و به تبع آن پزشک احساس خستگی می کند و ان را به صورت خمیازه کشیدن نشان می دهد.

پزشک به خاطر خمیازه کشیدن عذرخواهی می کند و احساس شرمندگی می کند و بیمار هم به خاطر حرف های خسته کننده خود از پزشک عذر خواهی می کند و خود را مسبب این کار می داند.

پزشک سریعا پاسخ می دهد که اشکال از بیمار نیست و او تنها روز بسیار پر کار و خسته کننده ای داشته است. بعد متوجه می شود که اصلا هم انطور نبوده است.  در واقع پزشک احساس خستگی نمی کند بلکه از نظر ذهنی خود را جدا از بیمار می داند. از زمانی که که بیمار شروع به صحبت کردن درباره چیزهای بی ربط به بحث می کند و خود واقعی خود را نشان نمی دهد، اتصال ذهن بیمار و پزشک گسسته می شود و بعد از مدتی دوباره به حالت عادی باز می گردد.

باید به خاطر داشته باشید که هر فردی یا چیزی آن طور که نشان می دهد نیست. به عبارت دیگر، ممکن است که خمیازه کشیدن تنها به علت خستگی و ملالت نباشد، بلکه دلایل منطقی دیگری نیز داشته باشد. انچه که در اینجا اهمیت دارد ارتباط ذهنی بیمار و پزشک است. اگر این رابطه گسسته شود، هر دو طرف دچار مشکل می شوند و این گسستگی را احساس می کنند.

منبع سایت:

mentalhelp.net